کافه پیانو-- فرهاد جغفری

ساخت وبلاگ
بالاخره این کتاب را هم تمام کردم. از باز ماندن کتابهایی که شروع به خوندنشان می کنم خوشم نمی یاد...

داستان خوبی بود ولی آنقدر جذاب نبود که مجبورم کن تا تمامش نکردم زمینش نگذارم. تقریبا چند ماه طول کشید تا بخونمش...

در کل فقط از خوندنش لذت بردم... یکسری موضوعات را جسته گریخته وارد و خارج می شد. ولی همین عدم تصمیم گیری قطعی اش موجب میشد در نهایت خودت تصمیم بگیری / یا اگر نخواهی تصمیم نگیری که شخصیتی که نویسنده داره توصیف می کنه را دوستش داشته باشی یا نه. یا با نویسنده هم عقیده بشی یا نه.

کافه پیانو یه گذر هست از یک دوره زندگی و ورود به یک دوره دیگه... همه آدمهایی که توش آمدند و رفتند گذشته ای داشتند که متفاوت از حالشون بود و در واقع هیچ کسی اونی نبود که از قبلا بوده... تغییرات بزرگ در زندگی افراد بابت شرایطی که آن را گذرونده بودند...

البته خود کافه چی هم دقیقا تکلیفش با خودش مشخص نبود... و این را حتی اعتراف هم می کنه... نه حاضر بود به باورهای گذشتش بچسبه و نه حاضر بود رها کنه و به آنچه الان می خواهد دل ببنده... بی تکلیف بود... و بی تکلیف هم ماند و حتی پایان داستان هم بی تکلیف گذاشت...

بهرحال به نظرم فقط سرگرم کننده بود.

+ نوشته شده توسط آینه در یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۶ و ساعت 16:59 |
یکی یه قرص آرامبخش بهم بده......
ما را در سایت یکی یه قرص آرامبخش بهم بده... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : honestspeech بازدید : 79 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 19:43